دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده…
دنیا را بد ساخته اند
کسی را که دوست داری تو را دوست نمی دارد
کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمی داری
اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد
به رسم و آیین هرگز به هم نمی رسند
و این رنج است. زندگی یعنی این ....
اگر دنیای ما دنیای سنگ است سنگینی سنگ هم قشنگ است اگر دنیای ما دنیای درد است
بدان عاشق شدن از بهر رنج است اگر عاشق شدن یا رب گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است
یه روز من مردم و تو منو دوست داشتی پنج شنبه ها بیا سر مزارم و گل سرخ رنگی را روی قبرم بذار تا همیشه اون گلی رو که بهت داده بودم رو به خاطر بیارم ولی ... اگه تو مردی......... من فقط یه بار میام مزارت میام و اون دسته گله سفیده مریم رو که با خونه خودم سرخشون کردم برات هدیه میکنم وعاشقانه کنارت جون میدم تا بدونی هیچ وقت تنها نیستی
در فصل تگرگ عاشقت می مانم
با ریزش برگ عاشقت می مانم
هرچند تبر به ریشه ام می کوبی
تالحظه ی مرگ عاشقت می مانم
اگر ماه بودم به هر جا که بودم
سراغ تو را از خدا می گرفتم
اگر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم
اگر ماه بودی به صد ناز ، شاید
شبی بر لب بام من می نشستی
اگر سنگ بودی به هر جا که بودم
مرا می شکستی؛ مرا می شکستی
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی از روی خودآگاه و بصیرت است. عشق از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سرزند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد.